English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1368 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emend U تصحیح کردن درست کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
correct U صحیح کردن تصحیح کردن
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
corrects U صحیح کردن تصحیح کردن
correcting U صحیح کردن تصحیح کردن
refines U تصحیح کردن
corrects U تصحیح کردن
proofreading U تصحیح کردن
refine U تصحیح کردن
proofreads U تصحیح کردن
correct U تصحیح کردن
rectified U تصحیح کردن
proofread U تصحیح کردن
rectifies U تصحیح کردن
correcting U تصحیح کردن
emendate U تصحیح کردن
red pencil U تصحیح کردن
rectify U تصحیح کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
right U درست کردن اصلاح کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
adapting U جور کردن درست کردن
adapts U جور کردن درست کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
integrate U کامل کردن درست کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
range disk U صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
to fix up U درست کردن
shape U درست کردن
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
make U درست کردن
fabricating U درست کردن
to get up U درست کردن
shapes U درست کردن
fabricated U درست کردن
makes U درست کردن
fabricate U درست کردن
fabricates U درست کردن
to erect into U درست کردن از
fashion U درست کردن
indite U درست کردن
fettle U درست کردن
set right U درست کردن
cleans U درست کردن
cleanest U درست کردن
clean U درست کردن
gulleys U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashioning U درست کردن
fashions U درست کردن
trim U درست کردن
trims U درست کردن
redd U درست کردن
gully U درست کردن
trimmest U درست کردن
gullies U درست کردن
cleaned U درست کردن
manufactures U درست کردن
concocts U درست کردن
correct U درست کردن
to put to rights U درست کردن
set in order U درست کردن
concoct U درست کردن
correcting U درست کردن
concocted U درست کردن
adapt U درست کردن
corrects U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
fix up U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
build U درست کردن
make up U درست کردن
manufacture U درست کردن
to set in order U درست کردن
manufactured U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
concocting U درست کردن
builds U درست کردن
buildings U درست کردن
to set U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set to rights U درست کردن
texts U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
stage craft U فن درست کردن نمایش
scrambles U املت درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
scrambling U املت درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
dresses U درست کردن لباس
corn popping U درست کردن چس فیل
image erection U درست کردن تصویر
reconditions U دوباره درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scramble U املت درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
die sink U خزینه درست کردن
to toss up U زود درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
teams U دسته درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
blow down U بافوت درست کردن
dress U درست کردن لباس
ponds U حوض درست کردن
re form U دوباره درست کردن
pond U حوض درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
vint U درست کردن یا ریختن
hedges U خاربست درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
team U دسته درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
hedge U خاربست درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1popsicle
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com